دعاها و شعرهای کنگره آنقدر به من عشق دادند ، که از همان روزهای نخست ، رهایی را احساس کردم.
حس رهایی داشتم و حسرتی نداشتم . حرفی برای سفر اوّلی ها و حتی تازه واردین دارم که ، خواهرهای عزیزم ، اصلاً ناامید نباشید ، شاید نکاشته درو کنید! اینک من رها شدم ، و رهایی ام را مدیون کنگره و آقای مهندس هستم . امیدوارم و حتماً تا جان در بدن دارم ، تا آخرین قطره ی خونم و تا جان در نفس دارم برای کنگره خدمت میکنم.
بنام قدرت مطلق
سلام دوستان هما هستم همسفر داریوش
آنتی ایکس مصرفی: تریاک ، شیره ،شیشه
مدت سفر: 10 ماه و20 روز ،
به راهنمایی: خانم آزاده و آقای صادقی،
رشته ورزشی: ایروبیک و دارت،
رشته ورزشی مسافرم: شنا
مدت رهایی: 13 روز
حال مسافرم قبل از سفرش خیلی خراب بود ، بدبینی، فراموشی ،خماری ، و بی پولی هم فشار زیادی به ما وارد کرده بود. مستأجری و از این خانه به این خانه شدن خیلی برایمان سخت بود . نمیخواهم از روزهای سخت و خماری های مسافرم بگویم.
از وقتی مسافرم راهِ کنگره را پیدا کرد، خیلی امیدوار شدم ، و وقتی جزوه ها کنگره یا سی دی های را در دست مسافرم دیدم و من هم آنها را خواندم و گوش دادم ، عاشق درس کنگره شدم . با اینکه کنگره را ندیده بودم ، امّا دوست داشتم با مسافرم به کنگره بیایم.
اولین روز که واردِ کنگره شدم ، یک روز پنجشنبه ، و تولد بود ، احساس کردم دیگر رهایی را گرفتم ، همان تفکر سالم و ایمان سالم که آقای امین در سی دی هنر گفته اند ، و من این موضوع را در همان روزها ، با تمام وجودم احساس کردم.
همیشه از روز اول که دعا و سرود کنگره را شنیدم و خواندم ، برایم تازگی داشت و دارد ، روحم به پرواز در میآید. به نظرم شعرها جوری ساخته شده اند که اصلاً کنگره بر پایه و اساس هنر است.
دعاها و شعرهای کنگره آنقدر به من عشق دادند ، که از همان روزهای نخست ، رهایی را احساس کردم.
حس رهایی داشتم و حسرتی نداشتم . حرفی برای سفر اوّلی ها و حتی تازه واردین دارم که ، خواهرهای عزیزم ، اصلاً ناامید نباشید ، شاید نکاشته درو کنید! اینک من رها شدم ، و رهایی ام را مدیون کنگره و آقای مهندس هستم . امیدوارم و حتماً تا جان در بدن دارم ، تا آخرین قطره ی خونم و تا جان در نفس دارم برای کنگره خدمت میکنم.
روز رهایی و لحظه ی امضای رهایی توسط آقای مهندس در پارک طالقانی ، خیلی حرفها داشتم که بگویم ، امّا محو تماشای آرامش و عشق در چهره ی آقای مهندس شدم که همه چیز را فراموش کردم ، و نتوانستم با جناب مهندس صحبتی کنم .
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، و امیدوارم که این مطلبِ من را بخوانند ، و میگویم ؛ من عاشق خانواده شما هستم و امیدوارم بتوانم محبتهای شما را جبران کنم .
به لطف خداوند و شما ، من و مسافرم به اینجا که نقطه ی رهایی است رسیدیم . من با عشق به کنگره خدمت میکنم و با عشق در خودم و خانواده ام ، تغییر ایجاد کردم و این تغییرات کاملاً قابلِ مشاهده است و همچنین مسافرم نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است ، و از وجودِ هم آرامش میگیریم. از مسافرم تشکر میکنم و من مدیون ایشان هستم ، چون باعث شد با هم رها شویم و یک جاهایی مسافرم ، همسفر من بودند. از راهنمای خودم و راهنمای مسافرم ممنون هستم ، که برای راهنمایی و به رهایی رسیدنِ ما وقت گذاشتند . دستانشان را میبوسیم و انشاءالله که جبران کنیم.
نوع مطلب :
دلنوشته ، رهایی اعضای لژیون،
برچسب ها :
لینک های مرتبط :